قالی واژه ای فارسی است یا ترکی؟ ریشهشناسی واژه قالی
متاسفانه به خاطر نبود یا ناآگاهی از دانش زبانشناسی در گذشته و کمبود آگاهی از ریشهشناسی علمی، برخی از واژههایی که در زبان پارسی هستند دارای ریشهی ترکی دانسته شدهاند. همان گونه که برخی از واژههای پارسی دارای ریشهی عربی دانسته شدهاند. حال آن که واژههای مورد نظر در اصل پارسی/ایرانی بوده و پس از عربی شدن دوباره به پارسی برگشتهاند.
برای نمونه واژهی «خاویار» («خایه آر» به معنای ماهی تخمریز) را ترکی دانستهاند. (خاگینه نیز خوراکی است که از خایه یا تخم مرغ درست میشود.) یا واژههای «خاتون» و «ترخان» را که در اصل از زبان ایرانی سُغدی به زبان ترکی رفته، واژههای ترکی دانستهاند.
نمونهی دیگری از چنین ترکی دانستنها واژهی قالی است. نخست چند نمونه از کاربرد آن در ادبیات کهن پارسی نو را میآورم:
نپرد بلبل اندر باغ جز بر بُسّد و مینا
نپوید آهو اندر دشت جز بر غالی پرنون (رودکی سمرقندی)
نپرد بلبل اندر باغ جز بر بسد و مینا
نپوید آهو اندر دشت جز بر قالی و پرنون (منوچهری دامغانی)
هرچند که پشم است اصل هردو
بسیار به است از پلاس قالی (ناصر خسرو)
به قالی داد پرنون دشت سامان را کنون آمد
به کاخ خسرو از سامان بدل قالی و پرنون را؟ (قطران تبریزی)
خار مغیلان مرا چو قالی رومی است
برگ درختان مرا دیبه مرقون (مسعود سعد سلمان)
مرد ره را بوریا قالین بود
باز خشتش زیر سر بالین بود (خواجه عبداﷲ انصاری)
چون مرا سندس است و استبرق
شاید ار قالی مرندی نیست (خاقانی شروانی)
خونت برای قالی سلطان بریختند
ابله چرا نخفتی بر بوریای خویش (سعدی شیرازی)
گر آزاده ای بر زمین خسب و بس
مکن بهر قالی زمین بوس کس (سعدی شیرازی)
مرد ره را بوریا قالین بود
زانکه خشتش عاقبت بالین بود (عطار نیشاپوری)
گونههای دیگر نگارش این نام چنین است: غالی، قالین، غالین، و خالی (ربطی با خالی به معنای تهی ندارد).
پس از گفتوگو با دکتر حیدری ملایری پیشنهاد ایشان این است که قالی/قالین باید واژهای ایرانی باشد به معنای پشم یا پرز که گونههای دیگر آن در زبانها و گویشهای ایرانی مانند لری و لکی و کردی و طبری چنین است:
لری و لکی: هوری (hôri با ـُ بلند)
کردی: هیری (hiri). در فرهنگ کردی-فرانسهی آگوست ژابا (Auguste Jaba) چاپ شده در سال ۱۸۷۹ م./ ۱۲۵۸ خ. این واژه با erion در یونانی به معنای پشم همریشه دانسته شده است.
کردی: خوری (xuri). ترادیسش هـ به خـ در زبانهای ایرانی شناخته شده است مانند هور/خور = خورشید. در فرهنگ دهخدا نیز تعریف خوری به «نوعی پارچه» آمده است.
طبری: هِری (heri).
واژهی کردی «خوری» که دکتر حیدری نوشته است مرا به یاد بافتهی دیگری انداخت که آن را هم دارای ریشهی ترکی دانستهاند و آن «خولی، خاولی، حوله، یا هوله» است. شاید حوله نیز همان خوری باشد.
متاسفانه در زبان پارسی نوشتاری و استانده (استاندارد) واژهی همخانوادهی هیری/خوری فراموش شده است. البته اصطلاح «خرسک» به معنای فرش با کیفیت پایین یا «فرش و پلاسی پشمدار» نیز در همین خانوادهی واژگانی جای دارد. واژهی گلیم نیز به قالین بسیار نزدیک است و باید جزو همین خانواده باشد.
دربارهی ترادیسش هـ/خـ به قـ دکتر حیدری مثالی از زبان لری به دست داد که در آن خرچنگ را قرژنگ میگویند. شاید هم خـ در خوری به گـ در گلیم دگرگون شده و از آنجا به قـ رسیده است مانند گوژ -> کوژ/کوز -> قوز.
دربارهی ریشهشناسی قالی برخی آن را به شهر «قالی-قلا» در ارمنستان (آناتولی) ربط دادهاند. اما نمیدانیم در چه زمانی از این شهر به ایران قالی وارد کردهاند. حال آن که ایران از دورانهای بسیار کهن مرکز بافت فرش و قالی بوده است! از زمان هخامنشیان فرش ایرانی به مصر و یونان صادر میشده است و کهنترین فرش جهان یعنی فرش پازیریک ایرانی است. بنابراین گرفتن نام فرش و قالی از دیگر شهرهای بیرون ایران چندان عاقلانه به نظر نمیرسد. این شهر در زبان ارمنی کارین (Karin) خوانده میشده و در دوران امویان به دست مسلمانان افتاد و نامش «قالی-قلا» شد و دوران اوج آن در زمان سلجوقیان بود. حال آن که همان گونه که در بالا نمونه آوردیم در شعرهای رودکی و ناصر خسرو و منوچهری و قطران از قالی یاد شده است و این شاعران پیش از سلجوقیان و به ویژه پیش از ورود سلجوقیان به آناتولی زیستهاند. نام ارمنی بعدی این شهر یعنی «آرتزن» (Artzen) بعدها به نام «ارزنه الروم» و امروزه به شکل «ارز روم» (Erzerum) درآمده است.
در پاسخ به ادعای ترکی بودن واژهی قالی بد نیست به نوشتهی جیمز ردهاوس (James W. Redhouse) در کتاب «واژهنامهی ترکی و انگلیسی» (A Turkish and English Lexicon) چاپ شده در شهر استانبول به سال ۱۹۲۱ م./ ۱۳۰۰ خ. اشاره کنیم که نوشته است واژهی «قالی» در زبان ترکی از زبان پارسی وام گرفته شده است.
در زبان ارمنی به فرش یا قالی «گرگ» (gorg) میگویند که از واژهی کورک (koork) یا کورکاس (koorkas) گرفته شده است و به نظر من کورک با کُرک در زبان پارسی همریشه است.
بسیار خوب بود