نفس های آخر طاوس نساجی ایران / از اوج تا نابودی مخمل و ابریشم کاشان
مخمل بافی در کاشان نفسهای آخر را میکشد. کارخانههای تولید مخمل یکی پس از دیگری غزل خداحافظی را میخوانند و کارگران و استادکاران را خانه نشین میکنند. کارخانجاتی که خود روزی استادان سنتی را گوشه نشین کردند، حالا پس از سالها شتر فراموشی در خانهاشان خوابیده و به مرگی در سکوت محکوم شدهاند.
شَعر بافی و مخمل بافی قدمتی دیرینه در ایران دارد و در این میان، کاشان به موازات سرآمدیش در هنر قالیبافی، دستی نیز در بافت پارچههای ابریشمی، شعر و مخمل نیز دارد. دوکهای نخریسی کشف شده در تپه سیلک کاشان گواه این ادعاست که کاشان مهد نساجی در ایران است.
آوازه شهرت صنایع باستانی کاشان از مخمل، زری، شال، اطلس، تافته تا انواع و اقسام پارچههای مخمل ابریشمی حتی در کتب جهانگردان غربی نیز به گوش میرسد.
ژان شاردن فرانسوی در کتب 10 جلدی خود که به سیر و سیاحت در ایران پرداخته از انواع گوناگون پارچههای نفیس کاشانی یاد کرده و آنها را بیش از یکصد رقم دانسته است.
البته این شهرت فراوان به همین جا ختم نمیشود، از سده ششم هجری که مارکوپولوی ایتالیایی به ایران پا نهاد و تماشای مخمل و زری کاشان او را به شگفت آورد، تا عصر حاضر، همه جهانگردان و صاحبنظرانی که به بررسی صنایع قدیم ایران پرداختهاند، این صنعت زیبا و دل افروز و مزایای آن را توصیف کردهاند. اما منابع تاریخی اوج این هنر را در اواسط دوره قاجاریه میدانند که بیش از ۴۰ نوع پارچه در انواع مختلف و طرحهای گوناگون در کاشان بافته میشد.
در این دوره، کاشان، قطب صنعت نساجی بود و حدود ۷۰۰ دستگاه پارچه بافی وجود داشت که انواع پارچههای ابریشم، زری، چیت، مخمل، تافته و کتان، توسط استادانی زبردست و ماهر بافته میشد. اما پس از آن مخمل بافی با ورود ماشین آلات بافندگی در کاشان دورهای مهم را پشت سر گذاشت.
به گفته ناصر زجاجی یکی از اعضای جامع متخصصان نساجی ریشه این صنعت از سال ۱۳۱۳در کاشان توسط مرحوم تفضلی پا گرفته است. البته پیش از آن ژاپنیها به دنبال سفر به کاشان و علاقهمندی به این هنر، مخمل بافی را تبدیل به الکترو موتورهایی میکنند که به وسیله آن مخمل بافی توسط ماشین انجام میشود.
به دنبال آن اما این جرقهای میشود برای گروه صنعتی بهشهر که کارخانه مخمل بافی را وارد کاشان کنند.
در سال ۱۳۲۹ مخمل کاشان از یک سالن مخمل بافی کار خود را آغاز میکند و بعد از آن راوند، اصفهان و قزوین نیز به جمع مخمل بافان ماشینی میپیوندند.
به گفته او، ورود کارخانهها به کاشان حتی به اندازهای نمود داشت که اولین کارخانه فرش ماشین ایران نیز در مخمل کاشان تاسیس شده است.
از اوج تا نابودی
مخمل بافی کاشان که روزگاری حرفه یک سوم مردم آن را تشکیل میداده، امروز رو به نابودی است. آن طور که ناصر زجاجی میگوید: کارخانجات مخمل و ابریشم در کاشان که مخمل بافی که بیش از ۱۰ هزار کارگر را مشتمل بر سه کارخانهاند: کارخانه عظیم ریسندگی1.2.3که امروز کارخانه شماره 1 و 2 آن تعطیل و نابود شده و کارخانه شماره 3 که تقریبا نیمه تعطیل است.
دومین کارخانه مخمل بافی کاشان، کارخانه فرش راوند است که گرچه همچنان به کار خود مشغول است اما بازدهی پایینی دارد.
سومین کارخانه، کارخانه کرک و کاموا است که چند سالی میشود که تعطیل و نابود شده است.
اما به گفته زجاجی اوج توانمندیهای مخمل کاشان زمان فعالیت سه کارخانه ریسندگی بوده است. یکی ریسندگی که نخ تولید میکرده و یکی کارخانه حریر بافی بوده که از پارچه ۲۵ گرمی که حریر باشد تا انواع و اقسام پارچه مخمل را تولید میکرده است.
این کارخانه در 2 سالن حریر بافی با حدود ۵۰۰ ماشین پارچه بافی و ۷ سالن مخمل بافی شامل مخمل سی پی ال خواب بلند، مخمل شیفون مخصوص لحاف و تشک، مخمل ونوس مخصوص پردههای سینما، مخمل پلوش در الن (آکرولیک) و پی الت می شده، فعالیت میکرده است.
عضو جامع متخصصان نساجی میگوید که این کارخانه مخمل ابریشم در اوج خود تا بیش از۳ هزار و ۳۰۰ کارگر داشته که حالا تعداد آنها به ۵۰ نفر رسیده است. 50 کارگری که در بخش چاپ معمولی پارچه کارخانه کار میکنند که آن هم به مدد بخش خصوصی استوار مانده است.
کارخانههایی که آب میشوند
ذوب شدن سرنوشت ماشینهای قدیمیترین کارخانه مخمل بافی کاشان است. ماشینهایی که قدمتشان به بیش از 60 سال پیش باز میگردد. ماشینهایی که به خاطر مرغوبیت زمین ۱۷۰ هزار متری که به قول زجاجی عضو جامع متخصصان نساجی از طلا هم ارزشمندتر است توسط افغانها به ذوب آهن فروخته میشود تا در کورهها ذوب شود.
ناصر زجاجی میگوید: بعد از انقلاب به مرور زمان مالکان به دلیل اینکه زمینهای این کارخانه مرغوب بوده و به شهر نزدیک است کم کم به فکر کوچک کردن کارخانه افتادند و تمامی ماشینها را به سه چهار سوله در بیرون از شهر بردهاند. امروز تمام ماشینهای ریسندگی را فروختند و ۵۰۰ ماشین مخمل بافی نیز یکی پس از دیگری به فروش میرسند. خریداران همه دستگاهها افغانها هستند که این دستگاهها را میبرند و به ذوب آهن می فروشند.
او میافزاید: از تعداد ماشینهایی این کارخانه ۳۰ ماشین مخمل ماکویی آلمانی برای سال ۱۳3۶ باقی مانده که حتی به مرور زمان آنها را ارتقاء ندادهاند و امروز آنها را میفروشند. ۲۰ تا ۳۰ ماشین راپیری بافندگی مخمل رو مبلی نیز وجود دارد که اکنون در حال خاک خوردن است. کارخانهای که شاید تا 6 ماه دیگر در سکوت و بیخبری کاملا تعطیل شود و به جمع کارخانههای تعطیل شده چیت ری، جهان چیت کرج، ممتاز و فرش گیلان بپیوندد.
زجاجی درباره امکان استفاده مجدد از این ماشینها میگوید که استفاده از ماشینهای باقی مانده بدون ماشینهای دیگر مراحل امکان پذیر نیست چرا که تولید مخمل مقدمه و مواخره دارد. از سوی دیگر زمانی که باید این ماشینها ارتقا پیدا میکرده، نکرده است. او میگوید: این موضوع که ماشینهای قدیمی با عمر چندین و چند ساله توجیح اقتصادی ندارد درست است اما به دلیل بیتوجهی به آنها در سالهای اخیر است. به مرور زمان از دهه 30 تا سال 1360ماشینهای متنوعی خریداری شده ولی از آن به بعد این ماشینها به روز نشدهاند چرا که همیشه قرار بوده آن را تعطیل کنند.
خریداران کجایند؟
100 سال است که کارخانه مخملسازی کاشان که روزگاری بهترین کارخانه تولید مخمل در ایران بوده است به فراموشی سپرده شده و کم کم ماشین آلاتش به بهانه ضرر دهی رو به نابودی و تعطیلی گذاشته است.
تغییر کاربری و تبدیل یک کارخانه قدیمی به برجی تجاری با سودی چندین میلیاردی شاید یکی از دلایل اصلی دامن زدن به نابودی کارخانههای این چنین باشد. کارخانههایی که زمینهایشان به خاطر همجواری با یک اتوبان به قیمتی چندین برابری رسیده است. اما شاید اصلیترین دلیل ورود کالاهای ارزان قیمتتر و وارداتی به ایران باشد.
آن طور که زجاجی میگوید روزگاری لحاف و متکای عروس یا جانماز سوغات مشهد یا پردههای سینما از مخمل شیفون و ونوس تولید میشد اما حالا دیگر خبری از مخمل تولید ایران برای دوخت و تولید این کالاها نیست.
اما چه کسی میتواند چنین صنایع باستانی را از مرگ نجات دهد؟ شاید تنها نهادی که بتواند این صنعت باستانی ایران را از نابودی نجات دهد سازمان میراث فرهنگی باشد.