فرش بهارستان

8

فرش بهارستان یکی از با شکوه ترین آثار هنری در تاریخ ایران بود که بر اثر حمله اعراب به ایران و انتقال آن به مدینه توسط اعراب تکه‌تکه و نابود شد.

در بافت فرش بهارستان از ابریشم، طلا، نقره و جواهراتی چون زمرد و مروارید استفاده شده‌است و طرح آن یکی از باغ‌های بهشت را نشان می‌دهد.

فرش بهارستان

چرا فرش بهارستان بافته شد؟

ناحیه ای در غرب ایران وجود داشته که شامل دو شهر بوده یکی در ساحل چپ و دیگری در ساحل راست دجله شهری که در ساحل چپ بنا شده بود سلوکیه نامیده می شده. در نقطه مقابل آن را در ساحل راست دجله تیسفون یا تیسبون می گفتند. این شهر وسیع پایتخت ساسانیان و مجموعه ای از کاخ های عظیم بود که توسط انوشیروان ساخته شده که خود شامل هفت شهر آباد و نزدیک به هم بوده این مجموعه را به زبان پهلوی شهر یستان می گفته اند.

سریانی ها آن را«ما حوزه ملکا» بعضی از شهرهای شاهنشاه می نامیدند و عربها پس از شکست ایرانیها به آن مدائن نام دادند مدائن جمع مدینه و به معنی عام شهر است.

مطمئنا در کاخ هایی با این عظمت وسایلی هم ساخته وتدارک داده می شد که در خور عظمت این کاخ ها باشد؛ از جمله فرشی برای سرسرای کاخ سفید کسری که یکی از کاخ های پر شکوه و مشهور آن بوده که به روایت فردوسی ساختمان آن قریب به هفت سال طول کشید و برای ساختن آن از مهندسین و معماران ایرانی و رومی استفاده شده بود.

به دستور خسرو انوشیروان سفارش داده شد ابعاد و مساحت این فرش عظیم را مورخین در اندازه های مختلف ذکر کرده اند.

مثلا: در فرهنگ دکتر معین آمده است که بیش از 350متر طول داشته در تاریخ طبری سه روایت بیان کرده که طول این فرش 45قدم و عرض آن 90قدم بوده دومی روایت شصت ذراع در شصت ذراع و در روایت سوم مساحت آن را یک جریب ذکر می کنند.

در مقالات گوناگون و میرخواند در روضه الصفا و در کتاب فرش ایران اثر شیرین صوراسرافیل و نیز در کتاب ادواردز و درمقاله ای درمجله میراث ایران نوشته شده بودکه مساحت این فرش 900مترمربع می باشد.

تورج ژوله معتقد است که شصت گز در شصت گز گسترده یک گریب بوده بلعمی می گوید 300رش بالا اندر و شصت رش پهنا داشته و پروفسور کاراباسک نیز مساحت آنرا شصت متر مربع ذکر می کند. خوب با توجه به ابعاد گوناگون از این فرش فرم این فرش مطمئناً تغییر خواهد کرد.

هم مستطیل وهم مربع

جنس نخ های آن از ابریشم و پشم و گلابتون و طلا و نقره بافته شده و با هزاران قطعه جواهر مرصع بود. این فرش را از آن نظر بهارستان می گویند چون شکل باغ داشته و در زبان فارسی نقشه آن به بهارستان و گلستان و گلزار و امثال آن مشهور است، که با توجه به اسنادی که وجود دارد این فرش را می توان اولین فرش چهار باغی دانست که بیانگر چهار قسمتی آن است.

در توصیف فرش بهارستان، که نظریه های متفاوتی وجود دارد این گونه آمده که ترنج این فرش حوض آبی بوده و مرغابی در وسط حوض نشسته و در متن آن خیابان ها و جدول های آب با آب نماهایی بافته شده بود و شهرها از میان باغستان های خرم می گذشتند که کشتزار های سرسبز و باغچه هایی پر میوه آنرا فرا گرفته بودند. شاخ و برگ درختان سرسبز و انواع غنچه وشکوفه و گلهای بی خار و پرندگان تزئین شده بوده که همه از زر و سیم ناب و گوهر های رنگارنگ متناسب با فصل بهار بودند.

در تهیه این چنین تابلو بدیع و بی نظیری برای هر طرحی متناسب با رنگش گوهری انتخاب شده بود به طوری که مروارید جهت نشان دادن سنگ ریزه های ته جوی های آب و از طلا جهت نشان دادن خاک و از جواهرات بلورین برای نمایاندن رنگ آب استفاده شده و تنه و شاخه درختان از طلا و نقره و برگها از زمرد و گلها از ابریشم و میوه ها را با سنگهای قیمتی و گرانبها و رنگارنگ نشان داده بودند.

به نوشته دهخدا هجده ارش (9متر) از آن فرش به جواهر غیر مکرر و مزین بود. از ویژگی های آن فرش بی نظیر و بی مانند و گرانبها این بوده که 24 استاد و هنرمند به مدت 8 سال روی آن کار میکردند و دیگر اینکه با توجه به این گفته ها وزن این فرش را بیش از 2تن تخمین زده اند.

از طرفی دیگر می گویند داری برای فرش با چنین خصوصیاتی نمی توانسته وجود داشته باشد چون از نظر ادواردز درختی با این ارتفاع وجود نداشته(که با توجه به بودن تخت جمشید و تاج محل و غیره… برای این گفته ها جای نیست)

بعضی ها معتقدند که فرش بهارستان احتمالاً نوعی گلیم بوده بنابراین دارای پرز نمی باشد که در جواب این افراد می توان گفت که اصولاً تکنیک بافت فرش گره دار از زمان های قدیم که عمر آن 2500سال پیش بر می گردد هیچ گونه تغییری نکرده (فرش پازیریک). و در جایی گفته شده است این فرش بدین صورت بافته شد که در ابتدا تعدادی دار برای این فرش تدارک دیدند و هر تکه را به طور جداگانه با زدن گره برروی تارهای این فرش شروع کردند که این گفته می تواند نشانگر آن باشد که این فرش دارای پرز بوده.

از طرفی در تاریخ طبری آورده شده که اعراب آن را قطف می گفتند(در معنی جامه پرز دار خوابناک که همان فرش است) و خانم صور اصرافیل معتقدند که بهارستان فرش نبوده بلکه پرده بوده است، ولی با توجه به این گفته ها که این فرش پرزدار می باشد پس نمی توانسته پرده باشد.

پس از اتمام قطعات بافته شده استادان فرش باف در گروه های مختلف بادقت و ظرافت خاص آن را تکمیل کردند (که به نظر من منظور این است که گوهر ها را به فرش وصل کردند) آنگاه آنها را از روی داربست ها پایین آوردند و به سالن بزرگ کاخ همان جایی که از قبل برای آن تعیین شده بود بردند و بر کف تالار پهن کردند و بادقت و وسواس زیاد قطعات جداگانه هریک در جای خود قرار دارند و به یکدیگر متصل کردند به طوری که پس از تکمیل فرش به طور یکدست به نظر می آمد .

شاید بودن این گوهرها دلیلی برای شک کردن وجود این فرش با چنین خصوصیتی باشد ولی باید توجه داشت که امروزه نیز ما شاهد این گونه فرش ها با چنین خصوصیتی هستیم که در موزه ها نگهداری می شوند. شاید در فرش بهارستان یاقوتها و سنگهای گرانبها در همه جای آن تکرار شده و فقط در محل های خاصی وجود داشته، مثلاً برروی درختان و محل های خاص که افراد از روی این قسمت ها نمی گذشتند و یا حتی این طور به نظر می آید که راه رفتن برروی چنین فرشی با مشکل روبرو خواهد شد، ولی باید گفت که طبق جدیدترین نظریات ارائه شده چنین بر می آید که در میان این فرش راه هایی نیز برای عبور افراد وجود داشته مانند باغهای واقعی امروزی که از همین راهها برای راه رفتن افراد به کار برده می شده.

دلیل دیگری که برای تکذیب وجود این فرش می آورند آب و هوای بین النهرین می باشد که به گفته ادواردز بین النهرین آب و هوایی مرطوب داشته که باعث پوسیدگی پشم و ابریشم می شده است. آورده شده که این فرش را برای زمستان تهیه کرده بودند چون در آن فصل گل و سبزه نبود و چون در ایام زمستان هوس شراب خواری و می خواری می کردند در برابر شاهنشاه پهن می کردند که در زمستان هم احساس شادمانی بهار را داشته باشد.

بر روی آن می نشستند که گوئی در باغی بودند. به همین علت این فرش به فرش زمستانه هم معروف است که اعراب آنرا«بساط الشتا»می نامیدند.

سرنوشت فرش بهارستان

در مورد عاقبت این فرش زیبا نفیس دو نظریه وجود دارد:

در سیری در هنر قالی بافی ایران اثر محمد جواد نصیری اینگونه آمده که هنگامی که خسرو پرویز پادشاه ساسانی مغلوب هراکلیوس امپراطور روم شد این فرش بدست سپاهیان غالب افتاد.

درنظریه دوم که اکثر مورخین و محققین مانند میرخواند و طبری و ناسخ التواریخ و تورج ژوله و چند تن دیگر در کتاب خود چنین گفته اند که فرش بهارستان از زمان خسرو انوشیروان تا زمان یزدگرد سوم مورد استفاده در مواقع مخصوص بود ولی با سقوط سلسله ساسانی در سال 426 به دست اعراب مسلمان که سعد فرماندهی آن را بر عهده داشت، راه را با مقاومت شدید سپاه ایران به فرماندهی رستم گشودند و وارد کاخها شدند و سقوط مدائن از صفحات جالب تاریخ را به خود اختصاص داد به خصوص غنائمی که از این فتح نصیب مسلمانان گردید در نوع خود بی نظیربود و آن همه زر و سیم و جواهر و اشیا باارزش و گرانبها که تابه آن روز ندیده بودند و در واقع مزه و طمع این فتح را برای آنها دو چندان کرد که از جمله غنائم نفیسی که در فتح مدائن به دست مسلمانان افتاد فرش بهارستان بود که در الکامل فی التواریخ آمده که: اعراب با دیدن این فرش شگفت زده شدند و آنها که مزد دستشان را رفتن به بهشت می دانستند با دیدن این تابلوی نفیس که جلوه ای از بهشت بود آبها را یاد آورد «جنات تجری من تحتها الانهار» که در قرآن کریم بارها وعده داده شده است و به معنی این است که باغهایی که در آنها جاری است نهرهایی انداخت.

شاید همین امر باعث شد که مسلمانان از تکه تکه کردن آن در محل خودداری کند و تصمیم گیری در مورد آن را موکول به نظریه خلیفه نمایند .پس سعد که فرماندهی سپاه را بر عهده داشت رو به سپاه خود کرد و گفت: بهتر است از این فرش صرف نظر کنیم و آنرا عیناً با خمس به نزد عمر بفرستیم. زیرا قابل تقسیم نمی باشد و این در مقایسه با غنایم دیگر نزد ما اندک است.

پس با اینکه حمل این فرش بسیار مشکل بود آنرا به مدینه نزد عمر بردند چون فرش را نزد عمر بردند عمر خوابی می بیند و افراد را به دور هم جمع می کند و خدا راستایش می کند و داستان فرش بهارستان را برای افراد تعریف می کند و از آنها رای و نظر خواهی می خواهد عده ای می گویند که فرش را برای خودت بردار وعده ای دیگر نظر قطعی را به عهده خود او می گذارند وعده ای دیگر هیچ نظری نمی دهند. علی(ع) که سکوت عمر را دید برخاست و نزدیک او رفت و گفت: چرا علم خود را جهل می کنی و یقین خود را به مقام شک می بری؟!

در الکامل فی التواریخ چنین آمده: تو از این دنیا به جز آنچه بدهی و بپوشی و کهنه کنی و بخوری و سیر شوی حق دیگری نداری و نمی توانی این فرش را به حال خود بگذاری اگر این فرش را به حال خود بگذاری فردا کسی دیگری صاحب این فرش خواهد شد و این بساط را به خود اختصاص خواهد داد.

عمر به علی(ع) گفت: راست گفتی و خوب نصیحتی کردی آنگاه دستور داد فرش را قطعه قطعه کردند میان کسان تقسیم کرد.

میر خواند مؤلف روضه الصفا می نویسد: عمر فرش ر ا قطعه قطعه کرد و به طور مساوی بین مهاجرین و انصار تقسیم کرد و از آن جمله با اندازه کف دستی بدست حضرت علی(ع) افتاد که آن حضرت آن تکه را به 8هزار درهم بفروخت و انفاق کرد و دیگر قطعه ها هم به بازرگانانی که به مدینه آمده بودند فروخته شد.

مورخین دیگر ازجمله طبری و ابن الاثیر سهم حضرت علی(ع) را از این فرش بیست هزار درهم یا بیست هزار دینار نوشته اند که حضرت پس از فروش آن وجه حاصل را میان فقرا انفاق کردند.

یاد بهارستان همواره در تاریخ ماند و وصف این فرش عظیم و گرانبها سینه به سینه نقل گشت و هنگامی که عبدالرحمن جامی شاعر قرن8 شاهکار خود را بهارستان نامید این کلمه را جاودانی ترکرد.

با تعاریفی که جامی از بهارستان خود آورده آن فرش گرانبهای تاریخی را ناگهان به خاطر می اندازد ترتیب این بهارستان به 8روضه اتفاق افتاده است هر روضه بهشت آئین مشتمل به رنگ دیگر از شقایق و بوی دیگر از ریاحین نه شقایقش را از پایمال باد خزان پژمردگی و نه ریاحینش را از دستبرد دی افسردگی.

نویسنده: الميرا اردكانی

2.8/5 - (25 امتیاز)
8 نظرات
  1. ناشناس می گوید

    به قول فردوسی بزرگ .چوبخت عرب برعجم چیره گشت..همه روز ایرانیان تیره گشت.واقعا این اعراب وحشی چه کردند با این فرهنگ و هنر ما

  2. ناشناس می گوید

    ای کاش حداقل یک بازرگان ایرانی یک تکه از اون فرش بهارستان رو خریده بود و با خودش ایران آورده بودتا حداقل یک تکه تو موزه داشتیم .?

  3. دکتر هاشمی می گوید

    با سلام خدمت دوستان این خبر فرش بهارستان که طبری آورده از پایه و اساس دروغ است.

  4. ناشناس می گوید

    با سلام و احترام خبر فرش بهارستان دروغ است.

  5. ناشناس می گوید

    کافر همه را به کیش خود پندارد

  6. ناشناس می گوید

    سلام
    اطلاعات و نکات جالبی در مورد این فرش منحصر به فرد نوشته شده
    اما ارجاعات تاریخی که در مورد سرنوشت فرش به برخی کتاب های تاریخی داده شده از کتاب هایی هست که صحت محتوا شون قطعی نیست
    لطفا این که نقل های مختلف نوشته شده از این کتاب ها اعتبار کافی نداره رو هم در متن ذکر کنید که خواننده های متن برداشت بدی نکن
    با تشکر

  7. ناشناس می گوید

    سلام و عرض ادب.
    درباره فرش بهارستان نقل های زیادی هست که نادیده گرفتنشون مشکله.
    اما نکته این جاست که منابعی که ازشون مطلب آوردید همه بی اعتبار و ناصحیح هستند؛ و منظور بنده وجود خود فرش بهارستان نیست، بلکه خدشه دار کردن نام مبارک امیرالمژمنین (ع) هست؛ چرا که حضرت (ع) اصلا در اون حمله حاضر نشدند که سهمی هم بهشون تعلق بگیره و این که ادبیاتی که توی اسناد مثلا از امیرالمؤمنین (ع) آورده شده رو با ادبیات نهج البلاغه مقایسه کنید؛ ببینید این حرف ها اصلا به اون حضرت (ع) می خوره؟ کسی که همیشه طرفدار علم بود و فرمود: هر کس به من یک حرف بیاموزد مرا بنده خود کرده؛ یا این حرف فقط به دروغگویان پیرو دروغگویی می خوره که تمام کتب کتابخانه شاهنشاهی ایران و مصر رو سوزوند؟
    باز هم بر اون کافر جاهل ظالم لعنت که توی جهالت و ظلم حتی از هم کیش های خودش هم بدتر و پست تر بود.

  8. بهار می گوید

    این فرش کمترین غنیمت جنگی بوده اگر پول ایرانیان به دست اعراب نمیرسید الان اسلامی وجود نداشت. خدا فردوسی و یعقوب لیث صفاری را رحمت کنه الان زبونمون را هم عوض کرده بودند

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.